5 روز مونده به تولدت نفس
سلام آینای من
باورم نمیشه که دارم به تولد یک سالگیت نزدیک میشم،هرچند که ماه صفر هستش و من و بابا داود برنامه ی تولد بزن بکوب نداریم ولی میخوایم یه جشن کوچولو به همراه خانواده ی گل خودم و خانواده ی محترم بابایی برات بگیریم که فقط خاطره ی خوش از یه تولد خوب برامون باقی بمونه
کیک رو هم مدل زنبوری سفارش دادیم که امیدوارم خوشگل در بیاد؛یه ست آتلیه هم مادر جون داره واست میبافه و من هم دارم برات پیراهن زنبوری میدوزم،وای که چقدر ماه بشی با این لباسه ملوسک...وای یکی یکی یادم میاد واست وقت آتلیه هم گرفتیم که امیدوارم باهامون همکاری لازم رو داشته باشی
راستی یادم رفت بگم که تولد شما یه شب قبلش یعنی 8 آذر برگذار میشه،چون ما ایشاالله 9 آذر راهی سفر هستیم به سمت اصفهان خونه ی خاله رخسار جونم و پیش ستایش و سوگند جونی
ایشاالله رفتیم و برگشتیم هم عکس های تولدت رو میذارم هم عکس های سفر رو
فعلا بای وروجک 356 روزه ی مندوستتت دارم
واااااااااااااااای خداااااااااااااااا....عاشق این مدل نشستنت هستم...همیشه پا رو پا میذاری
________________________________________________
اینو الان یادم اومد 4 تا دندون داری و دندون 5 و 6 هم دارن رونمایی میشن ، خداروشکر که خیلی اذیت نشدی ولی روی دندون اولت بیچاره مون کردی از خدا میخوام همیشه سالم و سلامت باشی کلوچه(این اسمیه که خاله مهنوش ؛ صدات میکنه...کلووووچه)
_____________________________________________________
امروز شنبه 14 آذر 1394 هستش
ما دیشب از مسافرت برگشتیم...بخاطر کمبود مرخصی من و بابایی فقط رفتیم تهران و کرج...خونه ی عمو ها
خیلی هم خوش گذشت...بخاطر مهمون نوازی عمو ها و زنعموهای مهربون آینا...اینم از طرف آینا برای فاطمه جون...عرفان جون...آرشیا جون و اصیلا جونی...دختر عموها و پسر عموها