چیکارکنه یه مادر؟؟؟؟؟؟؟؟
هرکسی که مادر شده باشه کاملا حرفهای منرو درک میکنه
یک ماه اول زندگی نی نی یعنی دوران نوزادی سخت ترین دوران برای مادر هست ... زمانی که کوچکترین مشکل یا بیماری استرس زیادی به آدم وارد می کنه مخصوصا روزای اول ... استرس اینکه آیا شیر داری یا نه ؟ آیا بچه می تونه بخوره یا نه؟ آیا شیرت براش کافیه یا نه؟ موضوع وزن گرفتن هم که در تمام ایام مادری برای خودش داستانیه ...
اما تو تمام مراحل همیشه کسایی هستن که باعث بشن تو دل آدم خالی بشه ... روزها و ماههای اول که بچه دل درد کولیکی داشت و تا گریه می کرد هر کس یه چیزی میگفت و شمایی که مادرین اینا رو شنیدین : لابد چیزی خوردی که دلش درد گرفت کاهو نخور سبزی نخور حبوبات نخور خورشت نخور شیر نخور آش نخور خلاصه هیچی نخور و یا : لابد شیرت ضعیفه و کافی نیست بچه سیر نمی شه ... که این دومی بد جور دل آدم رو میشکنه ...
بعضی ها اصلا اگه درباره هرچیزی نظر ندن و قضاوت نکنن نمی تونن زندگی کنن ... اینا در تمام روزهای زندگی حضور دارن اما روزای اولی که ی بچه به دنیا میاری و خودت هم نیاز به مراقبت داری و خودت نیاز به آرامش داری خیلی بدتره ...
من این روزا رو گذروندم و خدارو صدهزار مرتبه شکر که تموم شد اما کسایی رو دیدم که این حرفهای اطرافیان بدجور توی روحیه شون اثر منفی گذاشته و افسرده شدن و همین حرفهای به ظاهر خیرخواهانه باعث شدن که مادر بیشتر عصبی بشه و به بچه شیر نده و حتی بچه رو تحویل نگیره چون قدرت تحمل هر کس ی اندزه است
تنها چیزی که یه خانمی که تازه مادر شده بهش احتیاج داره انرژی مثبته و آرامش