آینا جونمآینا جونم، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 17 روز سن داره
بابا داود منبابا داود من، تا این لحظه: 39 سال و 9 ماه و 2 روز سن داره
مامان مریم منمامان مریم من، تا این لحظه: 36 سال و 8 ماه و 27 روز سن داره
زندگی عاشقانه مازندگی عاشقانه ما، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 6 روز سن داره
آشنایی من و عشقمآشنایی من و عشقم، تا این لحظه: 18 سال و 4 ماه و 6 روز سن داره

خاطرات آینا گلی

پدر بزرگ های مهربون

1393/12/5 16:48
نویسنده : مامان مریم
150 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به دختر نازو قشنگم...من خوب خوبم

مگه میشه تو باشی و حالم خوب نباشه

شما تقریبا ده روزت بود که رفتیم خونه ی بابایی(بابای خودم)و تقریبا یک ماهت بود که رفتیم خونه ی بابابزرگ حمید(بابای بابا داود)

خونه ی بابای من اولین نوه هستی و بابایی خیلی دوست داره...هر روز باید شمارو ببینه و اگه یه روز نبینه دلتنگت میشه

 

در خانواده ی نظری(بابا داودت اینکه )هفتمین نوه ی خانواده هستی ولی خیلی دوستت دارن...  انگار اولین نوه شون هستیخوش بحالت که دو تا پدر بزرگ مهربون داری

 

)بابای خودم

بابای بابا داود

 

 

 

 

پسندها (1)

نظرات (0)