آینا جونمآینا جونم، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 17 روز سن داره
بابا داود منبابا داود من، تا این لحظه: 39 سال و 9 ماه و 2 روز سن داره
مامان مریم منمامان مریم من، تا این لحظه: 36 سال و 8 ماه و 27 روز سن داره
زندگی عاشقانه مازندگی عاشقانه ما، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 6 روز سن داره
آشنایی من و عشقمآشنایی من و عشقم، تا این لحظه: 18 سال و 4 ماه و 6 روز سن داره

خاطرات آینا گلی

ایثار...

ﻧﻪ ﻣﺎﻩ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ... ﻭ ﯾﮏ ﻋﻤﺮ ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ  ! ﺣﺲ ﺁﺯﺍﺩ ﺩﺧﺘﺮﺍﻧﻪ ﺭﺍ    ﺑﻪ ﻣﻬﺮ ﻣﺎﺩﺭﯼ ﺩﺍﺩﻥ   ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﺍﯾﺜﺎﺭ ﯾﮏ ﺯﻥ ﺍﺳﺖ ! ...
5 مرداد 1394

عیدفطر مبارک

سلام جوجه ی من قرار بود 24 تیر ببرمت برای چکاپ دوباره که خداروشکر 250گرم وزن اضافه کرده بودی، و وزنت در هفت ماه و نیم شده بود  8 من به همین هم قانع هستم ماه رمضان هم تمام شد؛روز عید فطر خونه ی مامان سیما برای عمه مریم که دوماه دیگه عروسیشه یه جشن چادربرون  گرفته بودن،خیلی خانم بودی ؛بغل همه  میرفتی و مثل همیشه اصلا اذیتم نکردی چندتا عکس خوشگل با لباسی که خودم واست دوختم میذارم
29 تير 1394

چکاپ 7 ماهگی

سلام گلم دیروز بردمت برای چکاپ پایان 7 ماهگی وزنت زیاد شده بود ولی راضی کننده نبود،حالا قراره دوباره 24 تیر ببرمت که ببینیم وزنت چطور شده قد 69 وزن7800.............تا 24 تیر باید بشی 8 کیلو(امیدوارم خوب غذا بخوری تا به وزن ایده آل برسی)
11 تير 1394

کارهای عجیب گل دختر

سلام به دختر نازم اول یه گله داشته باشم بخاطر نخوردن قطره هات،آخه چرا اینقدر مقاومت میکنی دخترم،کلی باید باهات کلنجار برم تا قطره هات رو بخوری،بعضی وقت ها دعوات هم میکنم،آخه اون قطره ها واسه سلامتیه خودته دخترم،لطفا منو ببخش بخاطر اینکه بعضی وقت ها دعوات میکنم امروز صبح نشوندمت توی روروئک تا یه کم به کارهام برسم،اول که رفتی اتاق خودت،عاشق اتاقت هستی ؛بعداز چنددقیقه که دیدم صدای آینا خانم نمیاد ،رفتم ببینم چیکار میکنی که صدات نمیاد ،اینو هم بگم هیچ چیز خطرناکی توی اتاقت نیست که نگران باشم بخاطر همین هر بار میری توی اتاقت خیالم راحتتره رفتم دیدم به به آینا خانم کشوی کمدش رو باز کرده و دونه دونه داره لباسهاش رو از کشو درمیاره من کاملا...
10 تير 1394