آینا جونمآینا جونم، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 16 روز سن داره
بابا داود منبابا داود من، تا این لحظه: 39 سال و 9 ماه و 1 روز سن داره
مامان مریم منمامان مریم من، تا این لحظه: 36 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره
زندگی عاشقانه مازندگی عاشقانه ما، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 5 روز سن داره
آشنایی من و عشقمآشنایی من و عشقم، تا این لحظه: 18 سال و 4 ماه و 5 روز سن داره

خاطرات آینا گلی

روزت مبارک کودکم

1394/7/16 16:26
نویسنده : مامان مریم
412 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر ناز و عسلی خودم

روزت مباااااااااااااااااارک دخمل یکی یه دونه ی ما

امسال ، اولین سالیه که روز کودک واسم معنا پیدا کرد،چون تو بودی نازنینم

روز پنج شنبه از طرف اداره ی ما،برای شما کوچولوها جشن گرفتن و برای روز کودک به شما هدیه ای دادن،از کل استان همکارام اومده بودن و محل مراسم چابکسر بود؛اول قرار بود بابا داود هم باهامون بیاد ولی واسشون کار پیش بود و مجبور شدیم مادر ودختری بریم؛بماند تا برسیم چابکسرچه آتیشی سوزوندی و همش سعی داشتی از صندلی مخصوصت بیای بیرون،و آخرش هم مجبور شدم از صندلی خودت بیارمت بیرون و رو صندلی اصلی ماشین بنشونمت؛آخه اینکار خطرناک بود دختر گلم ولی چه کنم,با غر غر زدنای جنابعالی مجبور شدم اینکار خطرناک رو بکنم

موقع برگشت هم از بس خسته بودی تا برسیم خونه خواب بودی

این روزا دندونات هم دارن در میان..حسابی غرغرو...عصبانی... هستی,,,الهی فدات بشم که بخاطر دندونای فسقلی ت حسابی کلافه ای

بازم میگم روزت مبارک کودکم؛تاکودک هستی کودکی کن و از کودکیت لذت ببر؛بخند؛جیغ بزن؛بازی کن؛خودت را لوس کن...ما خریدار همه ی این کارهای توئیم

دخترم حسابی بابایی هستی؛البته خب مثل خودمی دیگه؛این عشق نسبت به بابات رو از من یاد گرفتی؛چون منم عاشقشممحبت

راستی جدیدا با تلفن الو هم میکنی،الهی فدات شم باهوش مامان

خدا جونم یه حرفی داشتم ولی بگم که من خیلی به این حرفا اعتقاد ندارم که ممکنه چشم بد تو زندگیم باشه ولی اگر واقعا هست ما سه نفر رو در پناه خودت نگه دار و اگر کسی به زندگی من حسادت میکنه انقدر غرق نعمتش کن که چشمش به روی خوشیهای ما بسته بشه الهی آمین

پسندها (3)

نظرات (0)